x تبلیغات
اتاق فرار انیگما

جذابترین معماهای شرلوک هلمز

 

شرلوک هلمز باهوش، جذاب و کاریزماتیکه که مهارت های استدلالی فوق العاده ای داره. این کاراگاه  نابغه در عین حال سرد، گوشه گیر و به طور چشمگیری مغروره. قرار گرفتن هلمز در کنار شخصیت های دیگه داستان، یعنی دکتر واتسن به عنوان راوی و سربازرس لسترید باعث برجسته شدن و تاثیر گذاری بیشتر این شخصیت بر خواننده هم هست. ذهن معمولی دکتر واتسن و سربازرس در مقابل ذهن استثنایی شرلوک، در فضای معمایی و رازآلود، روند داستان رو بسیار جذاب می سازه.

مشاهده دقیق جزئیات و استنتاج منطقی بر اساس سرنخ ها و جزئیات مشاهده شده از روش های رایج حل پرونده های شرلوک هلمزه که در عین خاص بودن از جذابیت بالایی در بین خوانندگان برخورداره. هلمز کاراگاهی دقیق و باهوشه که بعضی وقتا حیله هاش همراه با ترفندها و جنب و جوش هایی همراهه که داستان رو هیجانی و زیبا می کنه.

از شاهکار کانن دویل حدود 30 اثر به صورت فیلم و سریال وجود داره که هر کدوم در ماندگاری این شخصیت تاثیر بسزایی داشتن. از بین داستان های مجموعه شرلوک هلمز، اینجا به چند تا از متفاوت ترین و ماندگارترینشون می پردازیم:

 

سگ شکاری باسکرویل

 

از میان داستان های کانن دویل هیچ داستانی به زیبایی The Hound of Baskerviles ساخته و پرداخته نشده، در تالاب های پرتگاه جنوب انگلستان جسد سر چارلز باسکرویل وحشت زده پیدا می شه، هیچ مدرک ظاهری دال بر قتل وجود نداره، تنها سرنخ موجود هم بر می گرده به یک افسانه قدیمی درباره یک سگ شکاری هیولا که نسل ها به وارثان باسکرویل حمله کرده و اونها رو کشته.

در نگاه اول موضوع ماوراء طبیعیه و شاید به همین خاطره که خیلی از داستان های دیگه جذابتره. بی شک صحنه پردازی رازآلود و مبهم داستان از قسمت های پر هیجانیه که نفس ها رو تو سینه حبس می کنه. در روند داستان کانن به آرامی اطلاعات لازم را از طریق نامه هایی که واتسون به هلمز می فرسته به خواننده انتقال میده، ولی در نهایت این شرلوک افسانه ایه که پرده از راز مهم باتلاق باسکرویل برمیداره.

 

رسوایی در بوهمیا

 

این داستان که جزء به یاد موندنی ترین شخصیت های زن کل مجموعه شرلوک هلمزه مربوط به داستان عاشقانه آیرین به با پادشاه بوهمیا میشه، پادشاهی در آستانه ازدواج که عشق دوران جوانیش می تونه الان براش خطری بزرگ محسوب بشه. در این داستان هلمز نه برای حل جنایت که برای حفظ یک رابطه قدیمی در سکوت به کار گرفته می شه. ناکارامدی حیله ها و ترفندهایی که هلمز برای بدست آوردن عکس پادشاه استفاده می کنه، در نهایت او را مجبور به اعتراف می کنه که " این زن بر کل جنسیت خود مسلطه " قطعا این توصیف کوتاه از زبان نابغه ای چون هلمز بیانگر هوش سرشار و قابل ستایش آیرین به عنوان شخصیت زن داستانه

 

ماجراجویی چارلز آگوستوس میلورتون

 

چارلز آگوستوس میلورتون یه فرد تنها و ثروتمنده که کار اصلیش باج گیریه. او با خریدن نامه ها و عکس های بی معنا و فروش آنها به هر کسی که بیشترین قیمت را بپردازه، زندگی خیلیا رو به نابودی کشیده.

در این داستان هلمز در مبارزه با این آدم بد، هیچ شاهد و مدرکی نداره و خواننده درگیری او در مورد درست و غلط بودن کاری که میخواد انجام بده رو لمس می کنه و در نهایت با یه پایان غافلگیر کننده، هلمز رو همراهی می کنه.

 

ماجراجویی سیلور بلیز

 

در این داستان گم شدن یک اسب مسابقه در آستانه مهم ترین مسابقه اسب دوانی و به قتل رسیدن مربی و لنگ شدن تعدادی گوسفند در یک مرتع، اتفاقات بی ربط و کم اهمیتی هستن که هلمز باید ازشون استفاده کنه و اسب رو به موقع برای مسابقه پیدا کنه.

تو این داستان دویل با چیدن چند تا سرنخ بی ارزش و کم اهمیت خواننده را تا آخر داستان به دنبال خودش میکشه و فضا رو کاملا معمایی و جنایی می سازه. ولی در نهایت هلمز با قرار دادن تکه پایانی پازل، پایان جذاب و شیرینی رو واسه این داستان رقم میزنه.

 

طبیعتا آدمی به هوش و درایت شرلوک هلمز در دنیای واقعی به ندرت یافت میشه، ولی با این حال تو دنیای واقعی هم آدمهای زیادی پیدا میشن که از لحاظ نکته سنجی و قدرت استنتاج کمی بالاتر از انسان های معمولی قرار می گیرن و با ضریب هوشی بالا و مشاهده دقیق جزئیات دیگران رو شگفت زده می کنن.

البته از نظر کارشناسان دقت و نکته سنجی علاوه بر توانایی ذاتی  یه مهارت هم هست که میشه از کودکی اون رو به بهترین شکل ممکن پرورش داد. در این زمینه هم تمرین های خاصی وجود داره که افراد می تونن با استفاده از اونا قدرت مغزشون رو از سنین کودکی افزایش بدن. البته امکان بازپروری و ارتقا مغز تو همه سنین برای همه آدما وجود داره و مغز انسان نشون داده که از قابلیت ها و توانایی های بالقوه ای برخورداره که فقط کافیه بهش توجه کنین.

پس لازم نیست از این که فرصت طلایی کودکی رو برای پرورش مغزتون از دست دادین، افسوس بخورین و با یه جا نشستن؛ بقیه فرصت های زندگی رو از دست بدین، بلکه تو هر سنی می تونین با فعالیت های فکری و تمرین های مستمر، تواناییهای مغزتون رو بالا ببرین و تقویتش کنین.

یکی از کارهای خوبی که معمولا تاثیر بسیار مستقیم و مفیدی بر عملکرد مغز داره، انجام فعالیتهای فکری مثل حل کردن جدول، شطرنج، و یا معماهای فکری توی اتاق فرار هست. از بین این فعالیت های فکری، معماهای فکری که معمولا چند بعدی هستن و جنبه های مختلفی از مهارتهای فکر و ذهن رو درگیر می کنن، کارامدتر و مفیدترن.

در حال حاضر مراکز معتبری وجود دارن که معماهای فکری ارائه می کنن که از بین اونا مجموعه اتاق های فرار انیگما یه مجموعه شناخته شده و کاربلده که این امکان را به بازیکناش میده تا با مشاهده دقیق و برقراری ارتباط بین داده ها، مغز خودشون رو درگیر مساله های پیچیده اما قابل حل کنن.

 از بین اتاق های این مجموعه نیز، اتاق فرار قتل مرموز بیشتر از بقیه اتاقها سبک و سیاق معمایی داره و بیشتر ذهن رو درگیر میکنه. بازیکنای این اتاق عملا به عنوان کارآگاه باید معمای یه قتل پیچیده و مرموز رو حل کنن. دقت عمل و نکته سنجی تو این اتاق برای رسیدن به نتیجه بسیار کمک کننده ست و کاراگاهها باید با دنبال کردن سرنخ هایی که تو بازی قرار داده شده، قاتل قتل های سریالی اتاق رو پیدا کنن.

محیط و دکوراسیون اتاق قتل مرموز در کنار شخصیت پردازی، موسیقی و نور فضای رازگونه ای رو به اتاق میده که مغز بازیکن رو قبل از شروع بازی فعال تر از همیشه می کنه و با شروع بازی و مطرح شدن معماها اونقدر ذهن درگیر میشه و فسفر می سوزونه که لحظه به لحظه انرژی تون رو بالا میبره و  هیجان بین بازیکنا رو افزایش میده .

حل کردن معمای اتاق قتل ذهن بازیکنا رو حسابی فعال میکنه و حس اعتماد به نفسی که بعد از 60 دقیقه بازی نفس گیر و جذاب بهشون دست میده، یه تمرین فوق العاده و منحصر به فرد واسه مغز و ذهنه.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

 

لیست خفن ترین سرقت ها!

اگر دزد به خودمون نزده باشه قطعا شنیدیم که گوشی، پول، کیف و خونه فلانی رو دزد زد. حالا این دزدی ها خیلی کمتر از این چیزایی هست که ما قراره براتون بگیم و مختون سوت بکشه. در مورد این پرونده های عجیب و غریب دزدی و قتل تو دنیای واقعی، ی بازی به اسم اتاق قتل مرموز داریم که شما مسئول پیدا کردن مجرم هستید.

سعی کنید آرامش خودتون رو حفظ کنید، ولی بهرحال طبیعیه اگه با دیدن اسم بعضی از شناخته شده ترین آثار هنری تاریخ تو لیست مواردی که دست کم یک بار به سرقت رفتن شاخ در بیارید! ارزش پولی اشیایی که ازشون صحبت می کنیم از ده ها میلیون دلار شروع میشه و تا جایی پیش میره که دیگه نمیشه با پول ارزش بعضی از اونها رو سنجید. از جواهرات قیمتی تا تابلوهای نقاشی مشهور، آثاری که در اصل به موزه ها تعلق دارن، اما طمع سارقان اهل هنر! بعضی از اونها رو به سرنوشتی نامعلوم دچار کرده…


1. ویولن گیبسون استرادیواریوس، ارزش: 15 میلیون دلار


این ویولن فوق العاده ارزشمند یکی از گران قیمت ترین ویولن های دنیاست که در سال 1713 میلادی توسط سازنده ایتالیایی، آنتونیو استرادیواری ساخته شده. در سال 1919 دو بار دزدیده شد! که البته خیلی زود بازیابی شد. یه بار دیگه در سال 1936 توسط یک دلال ساز دزدیده شد، که این بار سارق 50 سال بعد از سرقتش در بستر مرگ نزد همسرش اعتراف کرد. همسرش ویولن رو به مقامات قانونی برگردوند. در حال حاضر نوازنده چیره دست ویولن، جاشوا بل، صاحب این ویولن هست.

 

2. تابلوی "کبوتر و نخود سبز" اثر پیکاسو، ارزش: 28 میلیون دلار

این اثر که پابلو پیکاسو در سال 1911 کشیده، یکی از پنج تابلویی بود که در سال 2010 از موزه هنرهای مدرن پاریس ربوده شد! مجموع این پنج تابلو بالغ بر 123 میلیون دلار ارزش داشت که بین اونها تابلوی پیکاسو ارزشمند ترین بود. سارق سال 2011 دستگیر شد (درست خوندید، سارق یک نفر بود!) اما نقاشی های مفقود هیچ وقت پیدا نشدن، سارق هم اعلام کرده بود که موقع فرار از ترسش تابلوها رو داخل سطل آشغال انداخته و صحنه رو ترک کرده!


3. تابلوی "گل‌های خشخاش" اثر ون گوگ، ارزش: 55 میلیون دلار


تابلویی که گفته میشه ونسان ون گوگ سه سال قبل از اینکه خودکشی کنه (در سال 1887) کشیده، تابحال دو بار دزدیده شده! بار اول در سال 1977 از موزه محمد محمود خلیل در قاهره مصر به سرقت رفت و 10 سال بعد سر از کویت در اورد! بار دوم در سال 2010 دزدیده شد و هم چنان جزو آثار هنری مشهور اما مفقوده متأسفانه! ناگفته نماند که برای یابنده یا کسی که اطلاعاتی به درد بخور در مسیر پیدا شدن این اثر هنری ارائه کنه، مژدگانی 175 هزار دلاری در نظر گرفته شده!

4. تابلوی "طوفان در دریای جلیل" اثر رامبرانت، ارزش: 100 میلیون دلار


شاهکار رامبرانت، نقاش هلندی قرن هفدهم، و تنها منظره دریایی که توسط وی نقاشی شد... این تابلو در مارس 1990 بهمراه 12 اثر هنری بسیار ارزشمند دیگه از موزه ای در شهر بوستون دزدیده شد. مجموع ارزش تمام تابلوها در اون زمان 500 میلیون دلار بود، که این سرقت رو به بدنام ترین سرقت آثار هنری در تاریخ و هم چنین بزرگ ترین سرقت اموال شخصی در سطح جهان تبدیل کرد. چند سال پیش بازرسان اف بی آی اعلام کردن که سارقان این پرونده مرموز شناسایی شدن، اما در قید حیات نیستن! بنابراین تابلوی رامبرانت و سایر آثار همچنان مفقود هستن.

 

5. تابلوی "مونا لیزا" اثر دا وینچی، ارزش: دست کم 2 میلیارد دلار


مونا لیزا بدون شک مشهورترین اثر هنری دنیا و لبخند اون پر تکرار ترین لبخند تاریخه! این تابلوی گران بها در سال 1911 توسط یکی از کارمندان موزه لوور از موزه دزدیده شد! سارق زرنگ تا ساعت تعطیلی موزه توی کمد جارو قایم شده بوده و بعد با مونا لیزا فرار می‌کنه! خوشبختانه بعد از دو سال تابلو پیدا شد و مونا لیزا به خونه اش برگشت! با ارزش امروزی دست کم ۲ میلیارد دلار، می‌شه قاطعانه گفت که تابلوی مونا لیزا با ارزش ترین شیء به سرقت رفته در دنیاست!

درسته کسایی که چنین دزدی هایی رو انجام میدن، آدم های حرفه ای و باهوشی هستند ولی کسایی هم هستند که به همون اندازه یا شاید هم بیشتر هوش و استعداد برای گیر انداختن این دزدها دارند. اگر مایلید تو حل یکی از سخت ترین و هیجان انگیزترین پرونده های دزدی در جهان، نقشی داشته باشید، تویِ اتاق فرار منتظرتون هستیم.


منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

 

اتاق فرار برای عاشقان ژانر وحشت

 

این سوالا رو زیاد شنیدید که: این بازی ترسناکه؟ این فیلم ترسناکه؟ داستانش ترسناک هست حالا؟

همین چیزا باعث میشه متوجه بشید که طرفدارای ژانر ترسناک تو هر چیزی زیاده. پس ما تصمیم گرفتیم برای شما ی لیست از ترسناکترین فیلمهایی که تا حالا ساخته شده رو آماده کنیم و اینم میدونیم که سلیقه ها متفاوته، پس اگر فیلم ترسناک مورد علاقه خودتون رو پیدا نکردید برای ما بنویسید.

با توجه به حال و هوای فیلمای ترسناک از سناریو گرفته تا فضا، دکوراسیون، موسیقی، نور و جلوه های ویژه، طرفدارای این ژانر آدمای خاصین که ترس و دلهره رو می پسندن و بعد از دیدن این جور فیلما انرژیشون بیشتر میشه و به قول معروف شارژ میشن. این آدما از هر نوع ترس و دلهره ای تو داستانا، فیلما و حتی بازیا استقبال می کنن و لذت می برن.

پیشینه این ژانر و انعکاس هراس در ادبیات کهن خصوصا در اسطوره ها خیلی زیاده و به قرن 18 میلادی بر می گرده. البته  اولین فیلم ترسناک تقریبا یک قرن بعد یعنی در سال 1890 تولید شده که در اون موجودی فراطبیعی و ناشناخته به عنوان شخصیت منفی و ترسناک داستان در نظر گرفته شده بود. کم کم تولیدکنندگان این نوع فیلم ها با استفاده از نورهای پرکنتراست، فضاهای مرموز و مه آلود و نورپردازی با مایه های تیره، پیچیدگیهای خاصی رو به این ژانر اضافه کردن که تاثیر گذاری اونها رو خیلی بیشتر کرده و جذابیت این ژانر رو افزایش دادن. 

در اینجا به چند نمونه از فیلم های پرطرفدار این ژانر می پردازیم:

 

جن گیر (The Exorcist)

 

جن گیر محصول 1973 سینمای هالیوود، جزء ترسناکترین و محبوب ترین فیلم تاریخ سینمای جهانه که در زمان خودش هم از سوی منتقدان و هم از سوی حامیان؛ حسابی مورد ستایش قرار گرفته. جن گیر اولین فیلم ترسناک تاریخ سینماییه که در بخش فیلمنامه و صداگذاری برنده جایزه اسکار شده.

 این فیلم که با اقتباس از رمان افسانه ای و پرفروش  ویلیام پیتر بلتی ساخته شده، داستان تسخیر شیطانی یک دختر 12 ساله و تلاش مادرش برای نجات جون دخترشه.

جن گیر از اون جهت که شخصیت پردازی ها را هم سطح با المان های ترسناک فیلم قرار داده، از قدرت و جذابیت خیلی بالایی برخورداره. البته این فیلم به خاطر لحن واقع گرایانه اش؛ واقعا شوکه کننده هم هست و سکانس های بی نظیری داره که نوعی ترس خالص رو به بیننده تزریق می کنه.

 

فیلم آنابل (Annabella)

 

آنابل به کارگردانی John R. Leonetti محصول 2014 ، یک فیلم ترسناک خوبه که تمام اجزای فیلم ترسناک رو داره. داستان عروسک شیطانی آنابل یکی از مشهورترین داستان های ژانر وحشته که با قصه سرگرم کننده و عامه پسندش هیجان زیادی رو برای تماشاچیان به همراه داره.

داستان فیلم ماجرای یه زوج جوانیه که منتظر تولد فرزندشون هستن و پدر خانواده با اهدای یه عروسک قدیمی به همسرش ماجراهای ترسناک و فراطبیعی بعدی رو رقم می زنه. اگه از اون دسته آدمایی هستین که از تکون خوردن اشیا و باز و بسته شدن در و پنجره به ستوه اومدید و این چیزا دیگه نمی ترسوندتون، از آنابل حتما لذت  می برین.

 

فیلم حلقه (The Ring)

 

حلقه محصول سال 2002 به کارگردانی گور وربینسکی یه فیلم ترسناک روان شناختیه. ماجرای  فیلم در مورد روزنامه نگاریه که می خواد پیگیر مرگ مرموز چهار نوجوانی بشه که به طرز هولناکی به قتل میرسن. نقطه مشترک قتل این نوجوونها  فیلمیه که هر کسی می بیندش ، تو زمانی کمتر از 7 روز به قتل می رسه.

این فیلم که بازسازی فیلم Ringu ژاپنیه، یکی از مهم ترین فیلمهای ترسناک آمریکاییه که تو زمان اکرانش به خاطر جلوه های ویژه ی بیرون اومدن دختری از صفحه تلویزیون خیلی معروف شد. از نظر منتقدان فیلم حلقه، بدون  نشون دادن بی پرده خشونت، تماشاگر رو خیلی خوب می ترسونه و این ترس تو کل فیلم حفظ میشه.

 

نقد فیلم احضار ارواح (The Conjuring)

 

جیمز ون در سال 2013 فیلم احضار ارواح را در مورد خانواده پرون ساخت که با نقل مکان به خانه جدید، اتفاقات غیر معمول و عجیبی رو تجربه می کنن.

ون تونسته با ایجاد حس تعلیق از بدو ورود خانواده پرون به خانه تسخیر شده، شرایط استرس زا رو برای تماشاگر ایجاد کنه و بعد با تکنیک های ساده اما کاربردی، وحشت رو به مخاطب انتقال بده و کاری کنه که بیننده از لحظات ترسناک فیلم به شدت بترسه.

کارگردان این فیلم با ذهن مخاطب به خوبی بازی کرده و بهش اجازه تفکر و تجزیه و تحلیل موقعیت رو نداده و تونسته در ترسوندن مخاطب به خوبی عمل کنه که همین موضوع، رضایت و خشنودی طرفدارای ژانر وحشت از این فیلم رو به همراه داشته.

 

فیلم راهبه (The Nun)

 

موضوع فیلم راهبه، درباره شیطانی به نام والاک که در قالب راهبه ای ظاهر میشه و حوادثی رو رقم میزنه که بسیار ترسناک و دلهره آوره.. ماجرای فیلم کورین هاردی در کلیسای سنت کارتا در حوالی رومانی و در سال 1952 اتفاق میفته. چند ماه بعد از این که راهبه ی کلیسا بعد از روبرو شدن با والاک خود کشی می کنه،" پدر برک" مامور میشه تا به همراه یه راهبه این واقعه رو بررسی کنه و حوادث وحشتناک و رعب آوری که در طول رسیدگی به این پرونده باهاش روبرو میشن، این محصول سال 2018 رو خاص و جذاب می سازه.

فیلم راهبه تونسته با دکوراسیون و فضای بسیار مناسبش، ترس و نگرانی رو به راحتی به مخاطب انتقال بده و بازیگران با بازی خوبشون در انتقال حس وحشت موفق عمل کردن.  

 

کلبه وحشت یا شیطان مرده (Evil Dead)

 

کارگردان و نویسنده این فیلم،" سم ریمی"، در سال 1983 با ساخت فیلم کلبه وحشت، در محیطی کاملا متمایز با آثار ترسناک اون روزهای هالیوود، مخاطبان زیادی رو به این ژانر علاقه مند کرد.

در این فیلم عده ای جوان به کلبه ای دور افتاده ومتروک در ایالت تنسی میرن و در اونجا میزبان اشباح و شیاطین خبیثی میشن که از کتابی جادویی به نام Naturom Demonto نیرو می گیرن.

حضور 5 جوان در کلبه وحشت، جایی که نفرین از سر و کول شخصیت ها بالا می رود لحظات ترسناکی برای بیننده رقم می زنه که در نوع خودش خیلی هیجان انگیزه.

در کل اگه شما هم ژانر وحشت و فیلمهای ترسناک رو دوست دارین، پس اتاق تسخیر مجموعه انیگما رو از دست ندین. اتاقی که با معماهای خلاقانه و جذابش علاوه بر ترس، شور و هیجان خاصی به همراه داره که می تونه برای همه اعضای گروه تجربه تکرار نشدنی و جدیدی بسازه. اتاقی که همه بخشهاش مثل موسیقی، نور، دکور و حتی سناریوی باحالش تداعی کننده فیلم های ترسناک و خفنه. فیلم هایی که شاید تا حالا فقط تجربه دیدنش رو داشتین و لمس حس ترس بازیگرا، براتون کمی بعید و دور از ذهن میومد. ولی در مجموعه اتاق فرار انیگما این امکان واسه همه علاقمندان وجود داره تا با حضور تو اتاق تسخیر، فضایی ماورایی و غیر واقعی رو تجربه کنن.

ماجرای اتاق تسخیر از این قراره که در سال 1974 همه اعضای یک خانواده به دست پدر خانواده به قتل میرسن الا نلی دختر کوچک خانواده....پدر خانواده، لوئیس، بعد از اعتراف تکان دهنده به اعدام محکوم میشه. بعد از این ماجراها، تمام افرادی که به این خونه نقل مکان می کنن، شاهد اتفاقات عجیب و غریبی هستن که بسیار دلهره آوره. حالا شما به عنوان ساکنان جدید خونه، صدای آواز یه دختر بچه رو از دیوارهای خونه می شنوین و تنها راه نجاتتون، آزاد کردن ارواح خونه ست، در غیر این صورت جوان ترین عضو گروهتون رو از دست میدین.

درسته که ترس و دلهره تو این اتاق نسبت به اتاقای دیگه مجموعه کمی بیشتره ولی دنبال کردن سرنخا برای حل کردن معماها و پیدا کردن یه راه برای نجات، شور و هیجانی به اعضای گروه میده که ترکیبش با ترس میتونه یه تجربه خاص و بی نظیر باشه. علت استقبال خیلی زیاد از اتاق تسخیر مجموعه انیگما شگفت انگیز و مرموز بودن این اتاق، مخصوصا معماهای سخت هست که واکنش های پیچیده تری رو در پی داشته و از نظر خیلیا یه سرگرمی باحال با حس ترس لذت بخشه.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

 

اتاق فرار رویا اولین اتاق فرار فانتزی

فیلم هایی مانند جادوگر شهر از، ادوارد دست قیچی و... فیلم هایی هستن که به خاطر این که حس گذار از دنیای واقعی به دنیای تخیل رو ترسیم می کنن، بیشتر شبیه خواب و رویا هستن. قطعا همه ما تجربه یه خواب خوب به همراه یه رویای شیرین و رنگارنگ رو داریم، ولی ادمای کمی هستن که با خوش شانسی رویای شیرینشون رو تو دنیای واقعی هم لمس می کنن. تجربه دنیاهای تخیلی و فانتزی که دیگه برای همه در حد یه آرزو باقی می مونه و تقریبا باید به دیدنشون تو صفحه جادویی تلویزیون بسنده کنیم. ولی این روزا، یه جاهایی مثل مجموعه انیگما پیدا میشه که پر از چیزای عجیب و غریبیه که بی شباهت به دنیای خیالی و بامزه رویاهای بچگیمون نیست.

از بین موضوعات رایج بین فیلم ها، معمولا فیلم هایی که مربوط به دنیاهای فانتزی و موضوعات غیر واقعی هستن؛ تقریبا برای همه جذابن و افراد تو هر سنی دوس دارن بشینن و فیلم های شاد تخیلی رو ببینن. این فیلم ها به دلیل درگیر کردن قوه تخیل، نشاط خاصی به همراه دارن که معمولا باب طبع همه میشه. فیلم هایی مثل جومانجی 1، 2 و 3 ، یا فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی و ... که هر کدومشون به نحوی تو جان بخشی به این دنیاهای جذاب تخیلی نقش اساسی دارن.

 

چارلی و کارخانه شکلات سازی

 

فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی اثری زیبا به کارگردانی تیم بریتون با بازی فوق العاده جانی دپ در سال  2005 ساخته شده. این فیلم با اقتباس از کتابی به همین عنوان نوشته رولد دالدر نویسنده بریتانیاییه که درون مایه فانتزی داره. پیش از این هم در سال 1971 یک فیلم ضعیف به نام ویلی وانکا و کارخانه شکلات سازی از روی همین داستان ساخته شده بود که اصلا تو قد و قواره فیلم بریتون نیست. 

فیلم از همان اول عجیب و غریبه و لوکیشن و طراحی صحنه های خیالی بسیار برجسته و منحصر بفرده. به طوری که بیننده از دیدن جهان خوش رنگ و لعاب شکلاتی فیلم به وجد میاد و حسابی لذت می بره. نقطه برجسته فیلم فقط طراحی صحنه و دکور فوق العادش نیست و صحنه های عجیب و غریب فیلم مثل: آبشارها و رودخانه های شکلاتی مذاب، ادامس های جادویی، موجودات کوتوله ای و ... یه تفریح بصری و سرگرم کننده سینمایی رو واسه بیننده ها به همراه داره.

کارخانه عجیب شکلات سازی یه دنیای خیالی و رنگارنگه که کارتون رو به واقعیت تبدیل کرده و با استفاده از موزیک و بازی های جذاب بازیگرا، هر لحظه هیجان و شادی را به بیننده ها تزریق می کنه.

 

جومانجی 1، 2 و 3

 

جومانجی 1 خاطره ای شیرین هالیوودی دوران نوجوانی خیلی از پدر ها و مادرهاست که داستان ماجراجویی پسری به نام آلن رو به تصویر می کشه. پسری که یه جعبه بازی پیدا می کنه و با شروع بازی به طرز عجیبی در حباب وسط جعبه جذب میشه و بیننده رو با خودش درگیر حوادث و اتفاقات پیش رو می کنه.

قسمت دوم، با عنوان " به جنگل خوش آمدید" پر از ماجراجویی و خطر پذیریه. در این قسمت کاراکترها باید با همکاری هم و با استفاده از تواناییها و ضعف هاشون ماجراها رو یکی یکی پشت سر بذارن.

در قسمت سوم هم دغدغه های جدیدی از جوونا مطرح میشه که مانند قسمت های قبلی پر از ماجرا و اتفاقات عجیب و غریبه.

در کل این فیلم فانتزی و مهیج اثری درخشان و ارزشمنده که پر از ماجراجوییه و تلاش کرده با گرافیک خوش آب و رنگش بیننده ها رو سرگرم کنه. تو این فیلم حس تعلیق، هیجان و ابتکاراتی که بازیگرا برای نجات جونشون انجام میدن؛ بسیار مسحور کنندست و تقریبا همه بیننده ها با اتفاقاتی که بازیگرا باهاشون مواجه میشن، همدلی میشن و پا به پای اونا ترس و دلهره رو در کنار هیجان و نشاط تجربه می کنن.

 

اتاق فرار فانتزی

 

مجموعه انیگما با طراحی اتاق رویا و ساخت یه دنیای فانتزی، تونسته هیجان و شادی رو در کنار ماجراجویی قرار بده و لحظات باحال و خنده داری رو برای همه بسازه. بازیکنا مثل برندگان بلیط طلایی که شکلات های وانکا رو خریداری کردن؛ اجازه دارن وارد این اتاق شاد و مرموز بشن و با به سر گذاشتن کلاه مخصوصی که بهشون داده میشه، بازی ذهنی اما پر جنب و جوشی رو شروع کنن.

این اتاق سراسر فان قراره مثل اسمش رویایی و خاطره انگیز باشه، تصور کنین چشماتونو می بندین و بعد که وا می کنین، وارد یه دنیای جدید و عجیب میشین، دنیایی فانتزی که پر از اتفاقات عجیب و خنده داره و یه قانون بسیار هیجان انگیز و بامزه داره داره. قانون این اتاق خاص و منحصر بفرد اینه که باید محدودیت ها رو کنار بذارین و هیجانی بی حد و مرز رو تجربه کنین. پس تو این اتاق برای قهرمان بودن، فقط یه راه وجود داره: باید یاد بگیری بیشتر لذت ببری.

اتاق رویا ترکیب باحالی از اتاق فرار و فعالیت ورزشیه، برعکس اتاقای دیگه ترسش خیلی کمه و معماهاش بر پایه فعالیت بدنیه اما هیجانش فوق العاده بالاست. تو این اتاق واقعا قراره یه جیمز باند واقعی بشین و مهارت های خاص خودتون رو به نمایش بذارین. البته لازم نیست حتما توانایی فیزیکی خاصی داشته باشین، تقریبا همه مراحل با همفکری و کار گروهی خوب قابل حله.

درسته که این بازی برای خانواده ها مناسبه ولی اصلا بچگونه نیست، بلکه جوری طراحی شده که سرگرمی های مختلف مثل حل کردن معما رو با فعالیت های ورزشی و بازی های مختلف مثل دوچرخه سواری، پرش، طناب بازی و...   ترکیب می کنه که خیلی برای دورهمی های خانوادگی که معمولا با همراهی والدین و کودکانه، مفید و نشاط آوره.

در کل اتاق فرار رویا یه تجربه کاملا متفاوتیه و ترکیب خیلی بامزه ای از حس ترس، دلهره و هیجانه که با فعالیت فیزیکی عجین شده و اصلا قابل مقایسه با هیچ کدوم از تجربه های قبلی زندگی آدما نیست.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما


محبوب ترین کارآگاهان تاریخ

 

طرفدارای داستانای جنایی تو کشور ما بیش از حد زیاده. حالا ما قراره راجع به بهترین شخصیت های داستانی که کارآگاه های بی نظیر زمان خودشون بودن، صحبت کنیم. ی چیز خیلی جالب هم بگیم که شما میتونید توی شرایط همین کارآگاه های معروف قرار بگیرید و بیفتید دنبال پیدا کردن قاتلین زنجیره ای. پس تا آخر این مطلب با ما همراه باشید.

تمام کاراگاهها شبیه هم نیستن و تو یه سطح قرار ندارن. بعضی هاشون مهارت های حیرت انگیزی دارن که جذابیت های شخصیتی شون رو زیادتر می کنه و باعث میشه بیشتر تو یادها بمونن. اینجا به 10 تا از مشهورترین کاراگاههای خیالی دنیای ادبیات اشاره می کنم.

 

شرلوک هلمز

 

شرلوک هلمز معروفترین و شناخته شده ترین کاراگاه تاریخ ادبیات جهان که در 56 داستان کوتاه و 4 رمان نقش افرینی کرده ساخته و پرداخته ذهن نویسنده توانمند آرتور کنان دویله.

هلمز با استایل و پوشش خاصش از طرف مردم اونقدر پذیرفته شده بود که بسیاری به ادرسش تو لندن نامه می نوشتن و ازش کمک می خواستن.

هلمز با نبوغ باور نکردنیش که تقریبا هر چیزی رو با استدلال و علم توضیح می ده، از همان ابتدای خلقت پرطرفدار بوده و به خاطر تکرار فراوانش تو فیلم ها و سریال ها هیچ قت از خاطره ها نمی ره. دو فیلم و دهها سریال با اقتباس از این کارگاه مشهور ساخته شده که بازی باسی راثبن و جرمی برت از بهتریناشه.

 

هرکول پوارو

 

هرکول پوارو بخش شیک و مجلسی ادبیات و فرهنگ انگلیسیه که به قلم زیبای آگاتا کریستی نگاشته شده . پلیس بلژیکی خودستایی که در زمان جنگ جهانی اول به انگلستان پناهنده میشه و با نبوغ خارق العاده اش پرونده های زیادی رو حل می کنه.

پوارو مبادی اداب و باهوشه، تو لباس پوشیدن خیلی وسواسیه و متخصصه حل کردن معماهای دربسته ست. معماهای دربسته یعنی جنایت هایی که بی نقص اجرا شدن و عملا پیداکردن قاتلش غیر ممکنه.  

از پوارو و هوش مافوق بشرییش فیلم ها و سریال های زیادی ساخته شده که بازی دیوید ساشت تو سریال هرکول پوارو بسیار به این کارگاه مشکل پسند و شیک پوش نزدیکه.

 

خانم مارپل

 

خانوم مارپل پیرزن مهربون و سمجیه که اولین بار سرو کلش تو یه سری از داستان های کوتاه مجله پیدا میشه، ولی خیلی زود آگاتا کریستی به عنوان نویسنده داستان تصمیم می گیره ازش تو 12 رمان جنایی دیگه استفاده کنه. بانویی کهنسال که تو یه دهکده کوچک تو سنت مری مید زندگی می کنه و تقریبا از سوی پلیس و جنایتکارا دست کم گرفته میشه ولی بعد از کسب موفقیت های چشم گیری که تو حل پرونده ها نصیب خانم مارپل میشه، خیلیها به توانایی های استنباطیش اعتراف می کنن.

از این اثر فاخر فیلم ها و سریال های زیادی ساخته شده که بازی ژوئن هیکسون و ژرالدین مک اوان تو سریال های خانم مارپل بسیار تاثیرگذاره.

 

لرد پیتر ویمزی

 

لرد پیتر یه جنتلمن واقعیه که حل پرونده های جنایی براش بیشتر سرگرمیه. نویسنده انگلیسی این اثر ارزشمند، دوروتی ال سیرز، تلاش کرده تا با نثری شیوا ادبیات فاخر عصر انگلستان در ان دوران رو نمایش بده. توی داستان، لرد پیتر ویمزی بعد از این که برادرش به قتل محکوم میشه به صورت کاملا جدی به حل کردن پرونده ها می پردازه و همین داستان رو جذابتر می کنه.

از بین بازیگرانی که نقش لرد پیتر رو بازی کردن، ایان کارمایکل بهترین نقش افرینی رو داشته.

 

بازرس رودریک الن

 

خالق این اثر، انجیو مارش، از این سربازرس انگلیسی در سی و دو رمان استفاده کرده که مجموعه داستانهاش به خاطر روش های قتل عجیب و غریب بسیار جذاب و خواندنیه. شروع مجموعه از زمانیه که این کاراگاه تو اسکاتلندیارد کار می کنه و تا زمانی که به رئیس ارشد ارتقا پیدا می کنه ادامه داره.

سه بازیگر نقش بازرس رودریک آلن رو بازی کردن که بهترینش به پاتریک مالاهاید تعلق داره.

 

جولز میگره

 

کمیسر جولز میگره فرانسوی در 75 رمان و بیست و نه داستان کوتاه جرج سیمنون بلژیکی نقش افرینی می کنه. این کارگاه که بسیار به پلیس های واقعی شباهت داره از کار گروهی و پشتکار به نتیجه میرسه.

میگره بوسیله بازیگران زیادی نقش افرینی شده که بهترینش رو روئن اتکینسون بازیگر نقش مستر بین بازی کرده.

 

سم اسپید

 

دشیل همت خالق سم اسپید در یک رمان و سه داستان کوتاه خود از این کاراگاه ساکن سان فرانسیسکو استفاده می کنه. سم یه کاراگاه خوش گذرون اما مسئولیت پذیره که یه شرکت کارگاهی رو اداره می کنه و از درگیری فیزیکی هم نمی ترسه. کاراگاه خلق شده همت خیلی با پوارو و هلمز فاصله داره و زبان داستان کمی پیچیده به نظر میاد ولی  به خاطر این که همت خودش یه زمانی کارگاه بوده، این اثر تاثیر زیادی روی کاراگاهای زانر جنایی داشته.

 از این اثر فیلم های زیادی ساخت شده که مهمترینش Addapion با بازی هامفری بوگارت معروفه.

 

کنزی میلهون

 

 کارگاه خصوصی خانم کنزی میلهون یک فارغ التحصیل زیبا و جوان اهل شهر خیالی کالیفرنیاست که توسط نویسنده امریکایی سو گرفتون خلق شده. این کاراگاه عاشق مسافرت، در هر کدام از سفرهایش ماجراهای زیادی رو تجربه می کنه. این مجموعه کوتاه ولی دارای طرح داستانی قوی و منسجمیه.

 

فیلیپ مارلو

 

فیلیپ مارلو یه کارگاه خصوصی هالیوودیه که معتقده همه دروغ میگن. نقطه ضعف مارلو کشیدن سیگار زیاد و مصرف الکله و اکثر پرونده های این کاراگاه بدبین که پیرامون عناصر خشونت و مواد مخدره ، تو محله های خطرناک هالیوود رخ میده. به نظر می رسه ریموند چندلر با خلق این اثر میخواسته از جامعه فاسد انتقاد کنه.

فیلم the big sleep  با بازی زیبای هامفری بوگارت و سریال  Philip Marlowe,Private Eye با بازی پاورز بوث با اقتباس از این اثر ساخته شدن.

 

کاراگاه بازرس توماس لاینلی

 

یک کاراگاه انگلیسی که توسط آرتور الیزابت جرج امریکایی خلق شد. لاینلی به عنوان هشتمین ارل اشرتون با کمک باربرا هورس، همدست اسکاتلند یاردیش، پرونده های جنایی زیادی رو حل می کنه که مهترینش قتل در دبیرستانی در بریتانیاست. اماکن و شخصیت های انگلیسی تو این رمان اونقدر دقیق و ریزبینانه توصیف شد ن که کسی باور نمی کنه نویسنده اش انگلیسی نباشد.

سریال The Inspector Linley Mysteries از روی این اثر ساخته شده.

از همون دوران کودکی کاراگاههای تو کارتونا با کلاه مخصوص بر سر و یه ذره بین در دست اونقدر جذاب هستن که خیلی زود پاشون به بازیهای کودکانه باز میشه و با خلاقیت فوق العاده دنیای بچگی حس و حال تکرار نشدنی ای رو برامون می سازن. کم کم با بزرگ شدن ادمها، شاید دیگه نه وقتش باشه و نه حوصلش که به سراغ این جور بازیا بریم، ولی به خاطر وجود حس کنجکاوی و لذت فراموش نشدنی بازیای بچگی، دیدن فیلم ها و خوندن داستان های جنایی معمایی هم چنان یه سرگرمی عالی به شمار میره.

درسته که تقریبا همه انسان ها به خاطر روحیه کنجکاوی، ناخوداگاه جذب چنین ژانری می شن ولی برای بعضیا این حس خیلی قویتره و دیدن فیلم و خوندن کتاب با همه جذابیتهاش، نمی تونه پاسخگوی روحیه ماجراجویانه شون باشه، واسه این افراد حتی بازی های رایانه ای هم خیلی راضی کننده نیست و اونا دنبال یه چیز خیلی هیجان انگیزتر و خاصتر می گردن.   یه جایی مثل مجموعه انیگما با اتاق های فراری که به صورت  اختصاصی به موضوعهای معمایی وقتل می پردازه.

اتاق قتل مرموز انیگما که کاملا حال و هوای کاراگاهی و جنایی داره و موضوعش در مورد قتل های سریالیه، برای این افراد یه پیشنهاد منحصر بفرده. تو این اتاق بازیکنا به عنوان کارگاه باید قاتلی که 11 نفر رو به یه روش واحد به قتل رسونده، پیدا کنن و اونو تحویل قانون بدن. تو اتاق قتل مرموز از ذره بین و کلاه مخصوص کاراگاهی خبری نیست ولی بازیکنا باید دقیقا به اندازه تمام کارگاهایی که تا حالا دیدن و یا در موردش خوندن، نکته سنج و دقیق باشن. برای حل کردن معما سرنخ ها رو جدی بگیرن و از هیچ نکته کوچک و در ظاهر بی ارزشی غافل نشن.

اتاق فرار به همه این فرصت را میده تا برای یه روز به یکی از اون کارگاههایی که دوسشون دارن تبدیل بشن و خودشون رو تو شرایطی کاملا مشابه محک بزنن. پس اگه فک می کنین خیلی باهوش و ماجراجویید، این گوی و این میدان.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

حقایقی از کارآگاه هرکول پوآرو مشهور

 

کمتر کسی پیدا میشه که بگه هرکول پوآرو رو نمیشناسم. ممکنه کتاب آگاتا کریستی رو نخونده باشید اما قطعا فیلم پوآرو رو دیدید. محبوبیت زیاد این رمان باعث استفاده از این کاراکتر در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی زیادی شده. از بین اونا سریال هرکول پوآُرو در ژانر درام جنایی با لوگوی مخصوص، موسیقی منحصر بفرد و بازی فوق العاده دیوید سوشی شاهکاریه که در ماندگاری این اثر بیشترین تاثیر رو داشته. پوارو کوتاه قد ( تقریبا 150 سانتی متر)، مرتب، شنگول و شیک پوش یه سری خصوصیات منحصر بفرد داره که شنیدنشون می تونه برای همه جالب و جذاب باشه، مثل این که :

 

  1. پوارو در اصل بلژکیه نه فرانسوی. این یه حقیقته که پوارو بارها بهش اشاره می کنه.

  2. پوارو قبلا عضو نیروی پلیس بلژیک بوده و به خاطر هوش و سخت کوشی زیادش خیلی زود ترقی می کنه و قبل از جنگ جهانی اول حتی رییس پلیس بروکسل هم میشه.

  3. با آغاز جنگ جهانی اول و اشغال بلژیک، پوارو به انگلستان پناه میاره و به مرحمت پیرزنی ثروتمند به نام امیلی اینگل تورپ در روستای استایلز سنت مری ساکن میشه. همونجایی که اولین پرونده جنایی رو حل می کنه.

  4. پوارو خیلی مغروره و بویی از فروتنی نبرده. داستان رمان تو زمان انگلیسی های عهد امپراتوری یعنی شاه ادوارد و شاه جورج رخ داده که انگلیسیها بزرگترین قدرت دریاها و امپراتوری قدرتمندی تو دنیا به شمار میرفتن؛ ولی پوارو با میل سیری ناپذیرش به خودستایی حتی انگلیسیارم از رو برده بود و عاصیشون کرده بود. کلا خیلی به قدرت ذهنش مباهات می کرد و دوست داشت اونو با عنوان مشهورترین و بهترین کاراگاه خصوصی جهان صدا بزنن.

  5. پوارو از نظر جسمی آدم ضعیفیه و تاب و تحمل فشار بدنی نداره. تو سفر با هواپیما و کشتی، همش ناله و بی تابی می کنه. هوای سرد و بارانی رو دوست نداره و معتقده که قدرتش تو مغزشه و از زد و خورد و زورازمایی هم تا جایی که امکان داره، دوری می کنه. در کل از فعالیت فیزیکی که همراه با قدرت و سرعت باشه استقبال نمی کنه.

  6. پوارو به ظاهرش خیلی اهمیت میده و توجهش به سرو وضعش وسواس گونه ست. پوشیدن جامه های گران قیمت و رسمی حتی تو شرایط غیر رسمی با کفش های ورنی براق و تلاش برای پوشاندن موهای خاکستری که خیلی وقتا تمسخر اشکار یا پنهان اطرافیان رو به همراه داشت، از خصوصیات بارز این شخصیته. برای پوارو آرایش سبیل شق و رق و نظامیش که به صورتش شکوه خاصی میداد؛ به اندازه دقتش به جزئیات پنهان یه قتل مهم و حیاتی بود.

  7. پوارو وسواس فکری و عملی داره و به رعایت نظم و ترتیب و قرینگی خیلی توجه می کنه. به همین خاطر بعضی از رفتاراش از نظر دیگران عجیب و غریبه مثلا خطوط منحنی تو چیدمان منزل رو نمی پسنده و مبلمان با زوایای گرد رو اصلا تحمل نمی کنه. در حال صحبت با دیگران بی اختیار در حال مرتب کردن خرت و پرتهاست. از نظر پوارو واقعا غیر قابل تحمله که هر مرغ، تخمایی با اندازه های متفاوت بذاره!!! چون در این صورت تقارن روی میز صبحانه بهم می خوره. از همه عجیب تر این که هرکول هیچ وقت یه قرص نان با شکل نامنظم رو  هم نمی خورد.

  8. هرکول غذای خوشمزه رو می پرسته و به اشپزی علاقه داره و در انتخاب اونا وسواس زیادی به خرج میده. در بهترین رستوران های غذا می خوره و صبحانه کامل از نظرش هات چاکلت با کروسان یا یه خوردنی شیرینه. نوشیدنی های مورد پسندش هم خاص و یکم منحصر بفردن. مثلا قبلنا قهوه می خورد ولی الان فقط شکلات داغ و کروسان می خوره.

  9. در بلژیک یه آبجو به نام هرکول وجود داره که به نام M.Piorot نامگذاری شده. هرچند که هرکول برخلاف انگلیسیا لیکورهای شیرین با طعم میوه رو می پسندید. به نظرم یه بطری شراب و یا شاید یه لیکور خوب انتخاب بهتری بود.

  10. روش کار هرکول پوارو هم کاملا با بقیه کاراگاها فرق داشت و برخلاف اونا از طریق بررسی شواهد مثل ردپا یا خاکستر سیگار و ... نتیجه گیری نمی کرد. بلکه قدرت منحصر بفرد پوارو تو بازافرینی صحنه های قتل تو ذهنش بود. استفاده از سلول های خاکستری مغز بعد از بدست آوردن سرنخ ها از زیبا ترین جنبه های داستان پواروئه.

هرکول پوآرو معروف به موسیو پوارو کاراگاه تخیلی 33 رمان، 59 داستان کوتاه و یک نمایشنامه کامل از آگاتا کریتسی، نویسنده شهیر انگلیسیه که قهرمان 4 رمان ادامه دار سوفی هانا هم هست. پوارو از مشهورترین شخصیت های داستانی تاریخ ادبیاته که جمله معروفش" همه چیز بر عهده سلول های خاکستری مغزه" هیچ وقت از یادها نمی ره.

در حال حاضر با وجود پیشرفت های خیلی زیادی که توعرصه بازی به وجود اومده؛ شما می تونین خیلی راحت و سریع به خواستتون برسین و خودتونون رو تو جایگاه یه کاراگاه معروف مثل پوارو قرار بدین و چالش های این شغل رو از نزدیک لمس کنین، مجموعه های اتاق فرار با اتاق هایی که دقیقا برای فعال شدن سلول های خاکستری مغزتون طراحی شدن.

 پس اگه واقعا فک می کنین که انسان زیرکی هستین و نکته سنجیتون مثال زدنیه، می تونین خودتون رو تو اتاق قتل مرموز مجموعه انیگما محک بزنین و برای یه ساعت خودتون رو تو نقش یه کارگاه زبده و کاربلد به چالش بکشین. تو اتاق قتل مرموز مجموعه انیگما، معمای یه قتل عجیب و به ظاهر حل نشدنی منتظر شما و دوستاتونه تا تو یه فضایی رازگونه  قاتل رو پیدا کنین. قاتل قتل های سریالی ای که 11 نفر رو به یه روش واحد به قتل رسونده و پلیس از پیدا کردنش عاجزه. برای حل کردن این پرونده به کاراگاهایی احتیاجه که از نظر ذهنی آمادگی حل معما و روبرو شدن با واقعیتها رو داشته باشن و بتونن با کمک سرنخ های به جا مانده قاتل رو پیدا کنن. فضاسازی و شخصیت پردازی این اتاق کاملا راز آمیزه و اگه شما شخصیت کاوشگرانه ماجراجویانه دارین، لذت حل کردن معما تو این اتاق رو به هیچ وجه از دست ندین.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

 

بهترین فیلم‌های ژانر معمایی چه فیلم‌هایی هستند؟

برای شما که طرفدار سرسخت بازی اتاق فرار هستید از بهترین و پر طرفدارترین ژانر‌های فیلم و سریال، ژانر معمایی است. این ژانر مورد توجه علاقه‌مندان و منتقدان زیادی قرار دارد. از سوی دیگر فیلم‌های بسیار خوبی در این سبک ساخته می‌شود که در این مقاله قصد داریم تا لیستی از بهترین فیلم‌های معمایی تاریخ سینما را در اختیارتان قرار دهیم. در نتیجه اگر شما هم علاقه‌مند به این ژانر هستید می‌توانید از این لیست استفاده کنید. در این میان بد نیست بدانید که برترین فیلم‌های معمایی با کارگردانی دیوید فینچر ساخته شده‌اند و معمولا آثار بی‌نظیری از این کارگردان در این ژانر تولید می‌شود.

بهترین فیلم‌های ژانر معمایی

فیلم The Game

  • سال ساخت: ۱۹۹۷

  • کارگردان: دیوید فینچر

  • بازیگران اصلی:  مایکل داگلاس و شان پن

  • مدت زمان: ۱۲۸ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۹.۲ از ۱۰

فیلم Mr Nobody

  • سال ساخت: ۲۰۰۹

  • کارگردان: ژاکو وان دورمال

  • بازیگران اصلی: جرد لتو و دایان کروگر

  • مدت زمان: ۱۵۷ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۸ از ۱۰

فیلم The Prestige

  • سال ساخت: ۲۰۰۶

  • کارگردان: کریستوفر نولان

  • بازیگران اصلی: هیو جکمن، کریستین بیل، مایکل کین و اسکارلت جوهانسون

  • مدت زمان: ۱۳۰ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۸.۵ از ۱۰

فیلم Looper

  • سال ساخت: ۲۰۱۲

  • کارگردان: ریان جانسون

  • بازیگران اصلی: بروس ویلیس، جوزف گوردون-لویت و امیلی بلانت

  • مدت زمان: ۱۱۸ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۴ از ۱۰

فیلم Identity

  • سال ساخت: ۲۰۰۳

  • کارگردان: جیمز منگولد

  • بازیگران اصلی: جان کیوساک و آماندا پیت

  • مدت زمان: ۹۰ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۳ از ۱۰

فیلم Inception

  • سال ساخت: ۲۰۱۰

  • کارگردان: کریستوفر نولان

  • بازیگران اصلی: لئوناردو دی‌کاپریو

  • مدت زمان: ۱۴۸ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۸.۸ از ۱۰

فیلم No Escape

  • سال ساخت: ۲۰۱۵

  • کارگردان: جان اریک داودل

  • بازیگران اصلی: اوون ویلسون و لیک بل

  • مدت زمان: ۱۰۳ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۶.۸ از ۱۰

فیلم Source Code

  • سال ساخت: ۲۰۱۱

  • کارگردان: دانکن جونز

  • بازیگران اصلی: جیک جیلنهال و میشل موناهن

  • مدت زمان: ۹۳ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۵ از ۱۰

فیلم Stay

  • سال ساخت: ۲۰۰۵

  • کارگردان: مارک فارستر

  • بازیگران اصلی: یوان مک‌گرگور، نائومی واتس و رایان گاسلینگ

  • مدت زمان: ۹۹ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۶.۸ از ۱۰

فیلم Now You Can See Me

  • سال ساخت: ۲۰۱۳

  • کارگردان: لویی لتریر

  • بازیگران اصلی: جسی آیزنبرگ، مارک روفالو و وودی هارلسون

  • مدت زمان: ۱۱۵ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۲ از ۱۰

فیلم Mulholland Drive

  • سال ساخت: ۲۰۰۱

  • کارگردان: دیوید لینچ

  • بازیگران اصلی: نائومی واتس و لورا هرینگ

  • مدت زمان: ۱۴۶ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۹ از ۱۰

فیلم Memento

  • سال ساخت: ۲۰۰۰

  • کارگردان: کریستوفر نولان

  • بازیگران اصلی: گای پیرس و کری-ان ماس

  • مدت زمان: ۱۱۳ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۸.۴ از ۱۰

فیلم Cube

  • سال ساخت: ۱۹۹۷

  • کارگردان: وینچنزو ناتالی

  • بازیگران اصلی: نیکول د بوئر

  • مدت زمان: ۹۰ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۲ از ۱۰

فیلم Escape Room

  • سال ساخت: ۲۰۱۹

  • کارگردان: آدام روبیتل

  • بازیگران اصلی:  تیلور راسل و لوگان میلر

  • مدت زمان: ۹۹ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۶.۴ از ۱۰

فیلم Deja vu

  • سال ساخت: ۲۰۰۶

  • کارگردان: تونی اسکات

  • بازیگران اصلی: دنزل واشنگتن و وال کیلمر

  • مدت زمان: ۱۲۶ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۷.۱ از ۱۰

فیلم Seven

  • سال ساخت: ۱۹۹۵

  • کارگردان: دیوید فینچر

  • بازیگران اصلی: برد پیت و مورگان فریمن

  • مدت زمان: ۱۲۷ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۸.۶ از ۱۰

فیلم Prisoners

  • سال ساخت: ۲۰۱۳

  • کارگردان: دنیس ویلنیو

  • بازیگران اصلی: هیو جکمن و جیک جیلنهال

  • مدت زمان: ۱۵۳ دقیقه

  • امتیاز imdb: ۸.۱ از ۱۰

فیلم Gone Girl

  • سال ساخت: ۲۰۱۴

  • کارگردان: دیوید فینچر

  • بازیگران اصلی: بن افلک و رزاماند پایک

  • &nb

بازی تو شرایط جنگی

نبرد بین خیر و شر، خوبی و بدی و در یه کلمه آدم خوبا و آدم بدا در طول تاریخ همیشه وجود داشته و جنگ های زیادی بر سر این موضوع شکل گرفته و انسان های زیادی برای تحقق آرمان هایی که بهشون اعتقاد داشتن جون خودشون رو از دست دادن. میل به خوبی که تو ذات بشر نهفته شده، همواره موضوع بسیاری از فیلم ها، کتاب ها و حتی بازیا بوده و با وجود اثرات بسیار نامطلوب جنگ، این ژانر همیشه طرفدارای خاص خودش را داشته و تقریبا همه از پیر و جوان گرفته تا زن و مرد ازش لذت می برن.

مجموعه اتاق فرار انیگما برای گروه های مختلف مراجعه کننده، اتاق هایی با موضوعاتی کاملا متفاوتی طراحی کرده که افراد می تونن بر اساس سلیقه شون یه انتخاب خوب و هیجان انگیز داشته باشن. این مجموعه تلاش کرده تا با چیدن سناریوهای مختلف و طراحی بازیای منحصر بفرد ، افراد علاقمند به یه ژانر مخصوص رو دور هم جمع کنه تا یه فعالیت جمعی پرهیجان رو برای یه ساعت تجربه کنن.  

از بین همه اونا، اتاق جنگ مجموعه انیگما یه جای واقعی برای ماجراجوییه. یه فضا برای تجربه حس  هیجان، یه ماموریت دلهره آور که حس جیمز باندی رو بهتون میده و غرق غرور و افتخارتون می کنه.

درسته که دیدن فیلمای جنگی برای طرفدارای این ژانر خیلی لذت بخشه ولی واقعا هیچی بازی جنگی نمیشه. بازیای جنگی چه اون قدیما که با شمشیر چوبی و پلاستیکی بودن و چه الان که تو فضاهای رایانه ای و اندرویدی اجرا میشن، انگار ساخته شدن تا علاوه بر تخلیه انرژی، شورو هیجان رو تو وجود آدما زنده کنن ولی اگه واقعا به دنبال لمس فضای جنگ و دلهره های شرایط جنگی هستین، فقط کافیه یه بار اتاق جنگ مجموعه انیگما رو امتحان کنین، دیگه مشتری پرو پا قرص این مجموعه و این اتاق پر هیجان میشین.

ماجرای این اتاق برمیگرده به سال 1962 میلادی تو پایگاه رمدیوس شهرکوبا و شرایطی که همه دنیا منتظرن تا جنگ جهانی سوم اتفاق بیفته. تو این اتاق یه دکمه قرمز وجود داره که خیلی مهمه و ماموریت شما و گروهتون اینه که با نفوذ به این اتاق و فشار دادن دکمه قرمز جلوی یه جنگ اتمی و نابسامانی های مربوط به اونو بگیرین.

این اتاق فرار روایتی متفاوت از شروع جنگ جهانی سومه که بیشتر فضای معمایی داره و شما به عنوان بازیکن باید با دنبال کردن سرنخ ها و حل کردن معماها از شروع یه جنگ اتمی جهانی جلوگیری کنین. در این اتاق قراره برای رسیدن به یه هدف متعالی تا آخرین نفس بجنگین و بدون هیچ تردیدی برای نجات زمین از پلیدی ها و ناعدالتی از جونتون مایه بذارین.

این بازی که خیلی بین بازیکنای حرفه ای محبوبه و طرفداراش واقعا از اون به عنوان یه بازی معمایی و پرهیجان یاد می کنن، هر بخش و قسمتش با دقت و نکته بینی طراحی شده و عوامل مهمی تو موفقیتش نقش کلیدی داشتن مثل: سناریوی قوی، معماهای پیچیده ولی کاملا مرتبط به سناریوی بازی، محیط و دکوراسیون طراحی شده و از همه مهمتر پرداختن به جزئیات کم اهمیت که در عمل تاثیر بسیار زیادی روی غرق شدن بازیکنا تو فضای بازی داشته و افراد شرکت کننده را حسابی درگیر بازی می کنه و بهشون حس قهرمان بودن رو میده.  

ماجرای داستان از اونجا شروع میشه که بعد از عملیات ناموفق آمریکا توی کوبا، حالا نوبت شورویه که با استقرار یه سری موشک اتمی تو خاک کوبا ازش محافظت کنه؛ ولی آمریکا هم بیکار نمیشینه و وقتی از طریق هواپیمای جاسوسی از وجود موشک های اتمی شوروی خبردار میشه، واسه جنگ و رویارویی خودشو آماده نبرد می کنه. ماموریت شما و گروهتون هم اینه که با نفوذ به اتاق جنگ تو کوبا و فشار دادن دکمه قرمز؛ کره زمین رو از هرج و مرج نجات بدین.

سناریوی اتاق جنگ مجموعه انیگما خیلی قویه و بر اساس آینده نابسامان بشریت تنظیم شده، ماموریتی هیجان انگیز برای برقرای صلح و بازگرداندن آرامش به جهان که می تونه پر از احساس غرور باشه، چون هدف حفظ انسانیت و احساس آزادیه.

سناریو جالب و جذاب اتاق جنگ مجموعه انیگما کاملا با دکوراسیون این اتاق همخوانی داره و کیفیت بالای وسایل اتاق و نحوه چیدمان اونا بازیکنا را یهو از سال 2022 میلادی پرت میکنه به دهه 60 میلادی، چون انقدر تو طراحی اتاق به جزئیات و نکات ریز و کلیدی توجه شده که تو لحظه لحظه بازی حال و هوای اون سالها حس میشه.

یکی دیگه از دلایل خاص بودن این اتاق هم به خاطر اینه که به جای گیم مستر، سناریوی داستان با یه کلیپ تصویری خوش ساخت واسه بازیکنا تعریف میشه و از همون ابتدا بازیکنا در حال و هوای جنگ های چریکی دهه 60 میلادی قرار می گیرن و فضای کمونیست حاکم تو اون دوران رو کاملا لمس می کنن. البته علاوه بر جنگ و مسائل مربوط به اون، روند معماهای این اتاق هم موازیه که همین امر باعث شده درجه سختی این بازی هم نسبت به بقیه بازیا خیلی بیشتر باشه. واسه همین تمرکز گروه بر روی این که کدوم معما رو اول باید حل کنن، یکم سخت تر میشه و چالش پیش روی اعضای گروه خیلی زیادتره.

حال و هوای حاکم بر فضای اتاق هم کاملا با معماها، قفل ها، دستگاه ها و وسایل ارتباطی موجود تو بازی هم خوانی داره و همشون جوری ذهن رو درگیر می کنن که واقعا در روند بازی حس یه قهرمان رو دارین که نجات کره زمین تو دستای اونه. پس اگه عاشق فیلم های جنگی مثل پیانیست، مردگان متحرک و ... هستین، اتاق جنگ مجموعه انیگمارو از دست ندین، چون دقیقا همون جاییه که دنبالش می گردین، اتاقی برای جنگیدن و زنده ماندن. البته در این اتاق شما چیزی فراتر از زنده ماندن رو تجربه می کنین؛ تلاش برای نجات زمین.

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما



چرا پول میدیم که بترسیم

ترس در اصل یه واکنش طبیعی و غریزی بدن به احساس خطر یا تهدیده، یه احساس برای بقا و زنده ماندن. تو این تعریف هیچ جایی واسه لذت و هیجان وجود نداره. پس چرا بعضیا این قد ترس رو دوس دارن؟ اصلا چرا بعضیا از دیدن فیلم ترسناک لذت می برن؟ اگه ترسیدن واقعا لذت داره، پس چرا بعضیا اصلا از ترسیدن لذت نمی برن؟

دلیل اصلی همه این  تفاوتا برمی گرده به فعل و انفعالات شیمیایی مغز. یعنی همه مغزها تو موقعیت های مهیج و ترسناک، یکسان عمل نمی کنن. اونایی که تو موقعیت های مهیج، ترسناک و پرخطر لذت می برن، ترشح دوپامین کمتری دارن. دوپامین در اصل همون ترمز مغز به حساب میاد که در صورت ترشح ، باعث میشه افراد محتاط تر عمل کنن.

علاوه بر این اونایی که بعد از دیدن یه فیلم ترسناک یا قرار گرفتن تو موقعیت های خطرناک اعتماد بنفسشون بالا میره و سرشار از شور و شوق میشن، از لحاظ شخصیتی هم افرادی حادثه جو و ریسک پذیرن. یعنی جدا از پردازش های مغز، یه سری از افراد ذاتا محتاط تر ن. ولی قبول کنیم که حتی همه اونایی هم که عاشق ترس هستن، از قرار گرفتن تو موقعیت واقعی خطر یا ترس خیلی لذت نمی برن. مثلا هیچکی از این که تو یه شب تاریک و خلوت مورد تعقیب قرار بگیره ،حس خوبی نداره و لذت نمی بره!!! ولی همونا از دیدن یه فیلم ترسناک تو یه شب طوفانی و پر التهاب احساس لذت و سرگرمی می کنن!!! خب الان چی شد بالاخره آدما ترس رو دوست دارن یا ندارن؟

موضوع از این قراره که ترس واقعی با یه شوک روانی خاص همراهه که بعد از پردازش مغز؛ تغییرات فیزیولوژیکی در بدن ایجاد می کنه مثل ضربان شدید قلب، نفس های سریع، عرق سرد، دلشوره و اضطراب و ... . در این شرایط مغز متفکر و مغز عاطفی با هم توافق دارن که در موقعیت خطرناکی قرار دارین و باید یه واکنشی مثل مبارزه، توقف، فرار و... از خودتون نشان بدین.

ولی وقتی ما تو یه محیط امن مثل اتاق فرار، در موقعیت ترسناکی قرار می گیریم همه چیز فرق می کنه، مغز می دونه موضوع از چه خبره و ترس های ایجاد شده باعث سرخوشی لذت میشه. یعنی مغز متفکر در این موقعیت بازخوردی که به مغز عاطفی میده باعث میشه تا به سرعت حالت برانگیختگی به حس ترس همراه با هیجان یا لذت تبدیل بشه. پس برای افرادی که ذاتا خطر پذیرن، ترسی که در موقعیت امن تجربه می کنن همراه با لذت و سرگرمیه.چون در هنگام تجربه این نوع ترس ترشح آدرنالین، دوپامین و اندورفین منجر به حس لذت و سرخوشی میشه.

 برای تجربه چنین ترسایی میتونین به اتاق فرار ترسناک تو مجموعه اتاق فرار انیگما اعتماد کنین. چون در این مجموعه ها ترس با تحریک یکی از حواس مثل حس شنوایی، بویایی و بینایی القا میشه و افراد با شنیدن صداها یا بوهای وحشت آور و ... ترسی لذت بخش رو تجربه می کنن.

با توجه به این که امکان داره از موضوعاتی مختلفی لذت ببرن؛ مجموعه انیگما اتاق های مختلفی داره که هر کدوم بر اساس یه نوع ترس خاص طراحی شده. مثلا اتاق جنگ انیگما پر از ماجراجویی و لحظات دلهره آوره، در صورتی که در اتاق روانی ترس از یه قاتل روانی رو تجربه می کنین.

ترس های ناشناخته و مرموز ترس هایی هستن که ماهیتا از نظر ما عجیب و دست نیافتنی به نظر میان و به همین خاطر کنجکاوی در موردشون خیلی بیشتره. ترس هایی که در اتاق های فرار تسخیر یا کلبه وحشت تجربه می کنین  از این دست هستن.

به طور کلی احساس ترس باعث حواس پرتی از موضوعات دیگه هم میشه که در نوع خودش یه تجربه مثبت به حساب بیاد، خصوصا که وقتی این حس رو تو جمع دوستان یا خانواده تجربه می کنین، این احساسات به صورت مسری بین افراد منتشر میشه و اگه جایی باشین که درک درستی از حس کنترل کردن هم داشته باشین، این حس ترس خیلی زود به تعامل اجتماعی و انتشار احساسات مثبت و احساس صمیمیت تبدیل میشه.

از اونجا که در اتاق های فرار مجموعه انیگما از ایمنی خود اطمینان کامل دارین، حس ترس خیلی زود جاشو به لذت و سرگرمی میده. تو این اتاقا مغز درک می کنه که این قضایا واقعی نیستن و با  تکیه به تواناییهاش، تهدید ها رو به یه فرصت برای احساس امنیت و لذت تبدیل می کنه.

در نهایت احساس تسکین بعد از ترس هم خودش یه لذت فوق العاده آرامش بخشی داره که قابل وصف نیست. حس رضایت از  این که بالاخره از عهده ش براومدم، حس غرور به همراه افتخاری که در پایان نصیب آدم موفق میشه.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما


قاتلان روانی یا نابغه هایی قاتل

 

از بین پرونده های جنایی موجود در اداره های پلیس، کم نیستن پرونده هایی که بسیار هوشمندانه طراحی شدن و با وجود تلاش فراوان هزاران پلیس هنوز لاینحل باقی موندن. کم نیستن دزدی ها و کلاهبرداری هایی که حتی شنیدنشون هوش از سر آدم می بره، چه برسه به طراحی و اجرای فوق العادشون. پشت بیشتر این پرونده ها افرادی با ضریب هوشی بسیار بالا قرار دارن که نابغه های زمانشون محسوب میشدن. افرادی مثل نیتن لئو پولد با ضریب هوشی 210، اندرو کونان با IQ  147، رادنی آلکالا با  IQ 137 تا 170  که ماجرای دزدیها و جنایاتشون هنوز سر زبوناست.

تاریخ پر از انسان های باهوشیه که از هوش و ذکاوتشون در راه برآورده کردن امیال نفسانی و عقده های روانیشون بهره بردن، افرادی مثل ناپلئون بناپارت ، هیتلر و... که از استعدادشون برای رسیدن به اهداف جاه طلبانشون استفاده کردن.

واسه آشنایی بیشتر با این نابغه های جنایتکار، چند تا از معروفترین و مشهورترین قاتلای باهوش قرن بیستم رو انتخاب کردم که به قول معروف هنوز رو دستشون کسی بلند نشده:

 

رابرت باندی

 

تئودودر رابرت باندی معروف به تد باندی؛ یکی از بدنام ترین و مشهورترین قاتلان زنجیره ای، قرن بیستمه که با ظاهر اغواگرانه اش تونست حداقل 36 زن رو تو4 ایالت مختلف امریکا فریب بده و اونها رو به قتل برسونه. تد با ضریب هوشی 136 از جمله  قاتلای باهوش و کاریزماتیکیه که برخلاف ظاهر معمولیش بسیار خطرناک و روانی بود.

 اعترافات تد تو دهه 70 میلادی واقعا تکان دهنده بود و کارهاش با جنازه ها خیلی جنجال به پا کرد. مردم به تد به خاطر کارهایی که با جنازه قربانیاش می کرد، لقب متجاوز مرده باز رو دادن. خیلیا می گفتن که تد حتی از تماشای پوسیدن جنازه قربانیاش هم لذت می بره.

قطعا اون چیزی که آدم باهوش و باسوادی مثل تد رو به سمت قتل و جنایت سوق میده، ریشه در روانش داره و دوران کودکی سراسر با قساوت، آشفتگی و حس حقارت، در نهایت ازش یه تبهکار روانی خطرناک ساخت.

 

هانیبال لکتر

 

اگه کتاب اژدهای سرخ رو نخوندین، قطعا فیلم سکوت بره ها رو دیدین، با وجود چنین اثر درخشانی کمتر کسی پیدا میشه که هانیبال لکتر یا همون دکتر لکتر معروف خونخوار رو نشناسه.

انسانی هوشمند و روان شناسی توانمند که از اعتماد به نفس بالایی هم برخوردار بود. برتری هوشی این فرد بر هیچ کس پوشیده نیست. این استعداد در کنار تخصصش یعنی روان شناسی، بینشی به دکتر لکتر داده بود که همه حرکات عادی و غیر ارادی افراد رو پیش بینی می کرد و می تونست افراد رو به خوبی کنترل کنه.

دکتر لکتر به عنوان یه روان شناس برجسته؛ قدرت کلامی فوق العاده ای هم داره؛ ولی از این همه هوش در جهت فریب دیگران و قتل و نهایت آدمخواری استفاده می کنه. این فرد به خاطر هوش فراوانش خیلی ترسناک تر از قاتلای سریالی دیگه هست و می تونه نماد قدرت خفته در تاریکی باشه. قدرتی که به خاطر هوش بالا و توانایی کنترل افراد، خیلی ترسناکه. دکتر لکتر در اصل یه بیمار روانی خطرناک و آدمخواره که به خاطر استعداد فراوونش میتونست خیلی راحت همه رو فریب بده.

 

زودیاک

 

زودیاک نام مستعار یه قاتل زنجیره ای با ضریب هوشی فوق العاده بالا تو دهه 60 تا 70 میلادیه که تو شمال کالیفرنیا زندگی می کرد و آرامش رو از مردم گرفته بود. قاتلی که با وجود همه تلاشای بی وقفه پلیس هیچ وقت دستگیر نشد و هنوز به عنوان یه قاتل مرموز تو یادها مونده.

زودیاک به خاطر نامه های کد گذاری شده به پلیس  و مقامات سر زبونا افتاد. اون قبل از انجام اولین قتلش به پلیس نامه ای نوشت و اونارو از کاری که می خواست بکنه؛ باخبرکرد. شاید چون می خواست هوش و استعدادش رو به رخ اونا بکشه. با وجود ارسال تقریبا 20 نامه و یه عالمه سرنخ ؛ باز هم پلیس نتونست زودیاک رو دستگیر کنه. از بین نامه های زودیاک، چهار تاش به زبان سانسکریت و باستانیه که نیم قرن بعد توسط یه تیم بین المللی کد گشایی شد. در هر صورت تو اون سالها زودیاک اونقدر  فضای ترس و وحشتی ایجاد کرده بود که خیلیا با شنیدن حتی اسمش یخ می زدن.

 این قاتلای سریالی به گفته روانشناسا معمولا اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارن، یعنی به جای این که از رفتن به شهر بازی و سوار ترن هوایی شدن؛ لذت ببرن، از آسیب زدن به دیگران چه روحی، چه جسمی به هیجان و لذت می رسن. این افراد که بیشتر وقتا از زجر کشیدن دیگران هیجان زده میشن و بوی خون حالشون رو خوب می کنه؛ اونقدر قیافه و رفتارشون عادی و معمولیه که شاید هر روز تو اتوبوس و کافه ها ببینیدشون و بهشون احترام هم بذارین. چون اونا به خاطر هوش بالاشون به راحتی می تونن چند شخصیت رو بازی کنن و دیگران رو فریب بدن.

 

تجربه ترس قربانیان به روشی نوین

 

قطعا هیچ کس تو هیچ کجای دنیا دلش نمی خواد جای قربانیای این افراد باشه، چون این قاتلا به دلیل هوش سرشارشون خیلی خطرناکن و عملا هر کاری از شون برمیاد. پس چرا دیدن فیلمها و خوندن این نوع کتاب ها خیلی حال میده؟

اولین کسی که فیلم های ترسناک رو با تریلرهای روان شناختی پیوند زد، الفرد هیچکاک کبیر بود . اون تونست با ساختن فیلم "روانی" تو سال 1960  ژانر جدید دلهره اور رو به فضای ترسناک اضافه کنه که از اون موقع تا حالا تو خیلی از کتاب ها و فیلم ها و بازیا ازش استفاده میشه. قطعا یکی از مهمترین دلایل استقبال از این ژانر، تجربه حس ترس و التهاب حاکم بر فضای فیلم و یا کتابه. تصور گیر افتادن توچنین شرایطی که پر از ترس و دلهره و نگرانیه می تونه واسه خیلیا هیجان انگیز باشه.

واسه این کار فقط کافیه چشماتو ببندی و خودتو جای قربانی یکی از این قاتلای روانی قرار بدی... اصلا چرا تخیل ؟!!!! واسه تجربه این حس کافیه یه سری به اتاق روانی مجموعه اتاق فرار انیگما بزنی. جایی که به خوبی فضای مربوط به این ژانر رو ساختن و با طراحی فوق العادشون شما رو تو اون حال و هوا قرار میدن.

تو اتاق روانی ترس رو تو تو تک تک سلولاتون حس می کنین و با پیشرفت روند بازی اونقدر تو اون فضا غرق میشین که تشخیص واقعیت از بازی به راحتی براتون ممکن نیست.

همون اول بازی، هتل عجیب و غریبی که تو حوالی شهر شیکاگو واسه اقامت انتخاب کردین؛ یکم غیر معمول به نظر میاد، ولی رفته رفته با دیدن راه پله هایی که به هیچ جا راه ندارن، اتاق های بدون پنچره و درهای مخفی، ترس به جونتون میفته و اتاق های شکنجه و کوره های بزرگ  تو زیر زمین، دیگه مطمئنتون می کنه که گیر یه قاتل روانی بالفطره افتادین. یه ترس واقعی که تو زندگی پیش نمیاد. اما تجربش می تونه برای خیلیا هیجان انگیز و منحصر بفرد باشه.

فضای تاریک، گوتیک و دلهره آور این اتاق با ظاهر مرموز دکتر هولمز حس هایی رو تو وجود شما زنده می کنه که مهم ترینش ترسه. شخصیت مرموز دکتر هولمز به همراه ظرف های اسید و ابزار قطعه قطعه کردن جسد تداعی کننده دکتر لکتر معروفه که نفس رو تو سینه حبس می کنه.

 تو طراحی این اتاق به کوچکترین جزئیات توجه شده و هر چیزی حساب شده یه جایی قرار داره. طراحا تلاش کردن تو پس زمینه و جزئیات صحنه، سرنخ هایی از مسائل روانی که داره تو هتل اتفاق میفته براتون بذارن.

 شخصیت پردازی خیلی دقیق و حساب شده ست، جوری که شما حتما مجذوب سناریو، محیط و معماهای تو این اتاق میشین. پس اگه واقعا آدمی هستین که کمتر چیزی شما رو به هیجان میاره و معمولا از دیدن چیزای تکراری لذت نمی برین؛ این اتاق فرار ترسناک خوراک شماست. با دوستاتون برین و حسابی لذت ببرین.

 

منبع: مجموعه اتاق فرار انیگما

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 9 10 11 صفحه بعد